Tuesday, September 23, 2008

Some sketches recently done

از اونجایی که یکی از اینا مسجد دشتی نام داره می خوام یه مسابقه بذارم ببینم کی می تونه بگه کدومشه. جایزه هم نداریم.


خوب این مسجد جامع اصفهانه. معلومه دیگه.









مدرسه.


























Sunday, April 27, 2008

Some more Sketches

My own design Details of this Column

Black and White, college yard



other sktches

New York
New York From Empire State Building

Falling water(2)






Some imaginary sketch

Friday, April 25, 2008

I sketched this 1 month ago; college yard, viewed from library's 2nd floor

Wednesday, April 23, 2008

sketches lately done

Hey everybody
I'm going to upload some of my sketches that I have done during last 2 months. I thought it would be interesting. They are mostly done in New York and St. Louis.
Falling Water by Frank Lloyd Wright
Unknown

A church in Milwaukee Wisconsin


Wash U in St. Louis





The Cafeteria in College and the Trash Can








Monday, April 21, 2008

Contribue to this Blog if you will!

If anyone is willing to contribute to this blog, just comment me their email address and I'll send an invitation for them. They should get it in only 2 days. I update pretty regularly.
اگر کسی تمایل داره که تو این وبلاگ مطلبی اضافه کنه, ای میلش رو برای من کامنت بذاره تا من یه دعوت نامه بفرستم براش.

Thursday, April 17, 2008

به کرجی ها




این بلاگ رو می خوام برای کرجی ها بنویسم. می خواهم به عنوان کسی که عمری در کرج بود, به کرجی ها, اونهایی که الان در کرج هستند یا زمانی در کرج بوده اند, یاد آوری کنم که کرج چه چیز هایی داره که فقط تو کرج پیدا می شود. البته نمی خوام بگم که این چیزها خوبه یا بد, چه از هر چیزی می شه هر جور که می خواهیم بر داشت کنیم و اینها هم مستثنا نیستند. هر چند من نظرم را در مورد بعضی جاها می گم.
کرج جاهای قشنگ زیاد داره. اول از همه کرج یه فردیس داره که یکی از جاهای مورد علاقه ی منه. هم قشنگه هم پر رونقه هم همه چیز داره. البته وقتی ما رفتیم فردیس هیچی نداشت. گاز به زور داشت بعضی جاهاش. جمعیتش تقریبا یک سوم الانش بود و هیچی به خوبی الانش نبود به جز اینکه ساکت بود. انگار که یه فردیس بود و یه ما. ما هم وقتی فردیس رو آباد کردیم تصمیم گرفتیم بریم خیابون اهری رو آباد کنیم. ولی اهری آباد نشد. چون اعتماد به نفس نداشت. هر چند به اهری کمک کردیم که گاز دار بشه, ولی اهری از بچه گی داغون بود. خونه هایی که تو اهری بود مثل شخصیت اهری ممکن بود هر روز فرو بریزه و چندین بار هم خونه های اهری با یه باد نسبتا شدید ریختن پایین. ولی من اهری و فردیس رو به یه اندازه دوست دارم. من به فردیس و اهری مدیونم. البته الان فردیس خوشگل شده و اهری زشت. ولی کد هر دوشون 0261 هست.
البته ما یه زمانی میدون بعثت بودیم. ما سال 1368 از میدون خراسون تهران کوچ کردیم میدون بعثت کرج. اونجا هم وضعش از اول فردیس بدتر بود. ما نوک قله بودیم و نه تنها گاز نداشتیم, بلکه آب هم یه روز در میون قطع می شد وباید از زنبق بیست یه دبه بر می داشتیم می رفتیم پایین دم میدون بعثت و آب می آوردیم بالا.البته من آون موقع کوچیک تر از دبه بودم و از آب آوردن معاف بودم. وقتی اب و گاز میدون بعثت ردیف شد خط تلفن با هزار تا استشهاد و نامه و پارتی بازی به اهالی بعثت رسید و خیابون هم آسفالت شد و کردهای عظیمیه برگشتند به کردستان عراق ,ما هم گفتیم پا شیم بریم فردیس یا دقیق تر بگم مارلیک. انگار بعد از کردها ما هم جایی تو عظیمیه نداشتیم.
وفتی کلا کرج آباد شد و منطقه 6 زور آباد خراب شدو متروی کرج راه افتاد و متروی 45 متری هم راه افتاد دیگه جایی برای ما تو کرج نبود. شاید به خاطر بچه های منطقه 6 زور آباد بود که دیگه ما کرج نموندیم شاید هم هیچ ربطی به اون نداشت, چون که بچه های منطقه 6 زور آباد تو کرج بودن فقط دیگه تو زور آباد نبودن. مثلا یادمه با یه پسره تو اتوبوس آشنا شدم گفت خونش تو زور آباد بوده و الان تو اهری زندگی می کنه.
خلاصه همون طور که گفتم کرج الان دیگه برای خودش مردی شده و 2 تا ایستگاه مترو داره. متروی کرج همه جور آدمی داره. از پولدار و شهرستانی و گرفته تا فقیر و تهرانی. فال گیر و درویش و دزد و فاحشه و غیر فاحشه همه جور آدمی توش هست. کارمند دولت از مترو استفاده می کند بره تهران, تاجر بازاری هم ممکنه از مترو استفاده کنه. شاید به خاطر اینه که مترو زیادی به صرفه است و اگه مقصدت سر راه مترو باشه زیادی سریع می رسی.

متروی خوشگل کرج

چهار راه طالقانی یه زمانی نقطه ی اوج کرج بود. اتفاقا بعد از ظهر ها که مجبور بودی 1 ساعت پشت چراغ قرمز چهار راه طالقانی

منتظر بمونی بهترین موقع هاش بود. ولی نمی دونم چی شد یه شهر داری که عشقش پل زدن و زیر گذر زدن بود اومدو گفت که شلوغی و ترافیک از هیچ نوعی خوب نیست و کار و کاسبی همه رو خراب کرد. هم کار کسبی مغازه دار ها که از شلوغی چهار راه سود می بردند هم بر و بچی که سر چهار راه مخ میز دند هم ..... همین دیگه.
میدون آزادگان هم که یه زمانی برای خودش یه آدم حسابی بود قربانی مدرنیزاسیون کرج شد و همین بلا سرش اومد. از یه منطقه تقریبا شلوغ تجاری تبدیل شد به یک زیر پلی که به درد این می خوره که اگه دستشویی داری بری زیر پل و.... پاساژ رضا که همین جوری هیش کی توش نمی رفت دیگه الان هیش کی هیشکی مشتریش نیست. آلان اگر شبها بری میدون آزادگان, جگرکی هایی میبینی که تا 2 سال پیش 3-4 تایی بودند. این جگرکی ها حاصل مدرنیزاسیون نیستند. اینها از قبل هم اینجا بودند. همین بلا داره سر سه راه گوهر دشت می آد, منظورم زیر گذره . هیش کی از ما نپرسید که آیا پل دوست دارید؟ آیا زیر گذر دوست دارید؟ آیا دوست دارید چهار راه طالقانی و میدون آزادگان و سه راه گوهر دشت دیگه ترافیک نباشه؟ خوب خیلی ها موافقت می کردند و خیلیی ها هم نه. ولی اون هایی که مخالفت می کردند حرفی نزدند تا خاموشی یه بار دیگه سنت ما مردم کرج باشد. راستی چه بلایی سر میدون میوه و تر بار اومد؟ زیر گذر ؟ آره دیگه اون میوه فروش ها هم هیچی نگفتند و اگر قیمت میوه را گران می کردند از اداره ی مبارزه با گرانی می امدند جریمه شون می کردند که گرانی جرمش از زیر گذر سنگین تر است.
راستی من 3-4 سال پیش یه جا خوندم که شهر دار اون موقع کرج شهر دار سابق زاهدان بود و در زاهدان هم مثل اینکه فقط زیر گذر و رو گذر و میان گذر و این جور چیزا می ساخته. خلاصه اون جا اختلاص می کنه و از کار بر کنار می شه و می آد کرج زیر گذر و رو گذر و میان گذر بسازه. اخه ما به زیر گذر نیاز داریم.
خلاصه این شهر دار هر کی بود, من نفهمیدم چه بلایی سر کرج اومد. یه شهر آرومی که فقط آب و گاز و تلفن نداشت و خیابون هاش آسفالت نبود و مترو نداشت و بزرگراه داخل شهری هم نداشت, ولی مردمش اروم بودند و هر روز دعوا نمی کردند و شهر پر درختی بود و خلاف ترین شهر ایران نبود یه هو تبدیل شد به شهری که تاجرانش را به زیر گذر می فروشد. وقبی زیر گذر ها ساخته می شد هیچ کس به تاجران غرامت نداد و آنها غرامت نخواستند. بولوار شورا را زدند و هر چی درخت تو راهش بود قطع کردند. اصلا خدایی چی شد؟ جرم بی زیر گذری این قدر سنگینه؟ خدا هیچ شهری رو بدون بزرگراه و زیر گذر نکنه که بی زیر گذری بد دردیه.
در مورد میدون آزادگان بگم که, میدون آزادگان هیچ وقت جای بدی نبود. هر روز میدیدیمش اون هم هر روز ما رو می دید. می دونست که ما تیزهوشانی ها چقدر درس خون و ترسو بودیم و هیچ وقت مثل بچه های مدرسه های دیگر دنبال دختر ها نمی افتادیم تا باهاشون حرف بزنیم. چون ما تیزهوشانی ها بهتر از هر کس دیگه ای می دونستیم که دختر بازی کار خوبی نیست و بچه ی خوب بعد از مدرسه مستقیم میره خونه. البته میدون آزادگان که ازش چیزی نمونده, اون پل عقب مونده هم که هیچ حسی به آدم نمی ده. آدم هم یادش نمی آد که اون موقع ها که می خواستی بری با یه دختری حرف بزنی و با خودت کلنجار می رفتی که این کار خوبی نیست و هزار دلیل مدرک و حدیث و آیه می آوردی که به آون سمت خودت که بچه بدی بود ثابت می کردی که با دختر غریبه حرف زدن کار خوبی نیست چه حسی داشت. میدون آزادگان رفته و باید از مسجد سر میدون کمک بگیریم که خاطرات رو مرور کنیم. مسجد هم که فقط به خاطر دستشویی هاش مورد استفاده ی ما قرار می گرفت و نستالژی بوی گندش هنوز تو ذهن من زنده است. البته نمی خوام وجود جوون هایی رو که به خاطر قدرتی که پایگاه بسیج مسجد بهشان می داد به مسجد می رفتند انکار کنم. و نباید دستشویی های مسجد آزادگان که از بوی گندش فقط نماز گزاران و رهگذرانی که نمی توانستند تا مسجد بعدی دوام بیاورند از آن استفاده می کردند, نقش اصلی مسجد که نزدیک شدن به خداست را زیر سوال ببرند. چه بسا دستشویی را می توان با اندکی وایتکس و یک خادم مسجد پاک و خوش بو کرد. آمین!

رو گذر میدان آزادگان

دیگه چی می خواستم بگم؟
در مورد میدون اسبی هم یه کم بگم دلم خالی شه. میدون اسبی رفیق دبستان ما بود. خوشبختانه میدون اسبی به زیر گذر احتیاجی پیدا نکرده فعلا. حواسمون باشه که اگه اونجا رو زیاد شلوغ کنیم یه زیر گذر می اد و همه چی رو خراب می کنه. خلاصه میدون اسبی رو ما خیلی اذیت کردیم. همیشه ماهی هاش رو سعی می کردیم بدزدیم. ماهی های چاق چله ای داشت. ما که برای دختر بازی زیادی پاستوریزه بودیم ولی بچه ها اون جا دختر های میدون اسبی رو اذیت می کردند. حالا میدون اسبی هم بزرگ شده. دیگه ما رو یادش نمی آد. سرش هم خیلی شلوغ شده ولی هنور محکوم به زیر گذر نشده. خدا از شر زیر گذر حفظش کنه.
وقتی از کرج حرف می زنی نمی شه در مورد جاده چالوس حرف نزد. جاده چالوس نزدیک ترین و بهترین راه فرار کرجی ها از دل اختلاف طبقاتی شهره. تو جاده چالوس مثل مترو همه جور آدمی پیدا میشه , هر چند پولدار ها ترجیح می دن تو باغهای خصوصی خوش بگذرونند. اونجا بسته به طبقه ی اجتماعی خودت کباب یا سیب زمینی را می خوری, ولی دیگه از هر طبقه ای که باشی قلیون می کشی. قلیون یکی از مسائل مشترک بین همه ی طبقات اجتماعیه. جاده چالوسی که سمت کرجه هنوز محکوم به زیر گذر نشده است ولی اون سمت که از چالوس در می آد 2 تا زیر گذر مشتی به تورش خورده. خدا به خیر کنه.
بعدش باید دور بزنی برگردی بری گوهر دشتی که خیابون اصلی و سینما ساویزش مثل سمبلش می مونه. خیابون اصلی یه چیز متفاوته. اصلا هر شهرکی که تو کرج میری انگار وارد یه شهر کاملا متفاوت شدی. هر شهرکی فرهنگ خاص خودش رو داره. بعد از گوهر دشت نوبت بولوار ماهان و جهان شهره. ساکت و قشنگ خوش آب و هوا. خوب آخه همون بغل یه عالمه باغ هست که احتمالا چند سال دیگه از اون باغ ها فقط درخت های توی حیاط خونه ها باقی می مونه. ستاد حمایت از زیر کذر ها اعلام کرد ه که درخت ها خطری برای زیر گذر ها به حساب می ایند . وی در این باره گفت: ما نباید به خاطر چند تا تیکه درخت از مدرنیزاسیون کرج جلوگیری کنیم. مدرنیزاسیون حق مسلم ما کرجی هاست. عده ای که پشت سخنگوی سازمان حمایت از زیرگذر ها جمع شده بودند شروع به تشویق او کردند.
ولی یه چیزی در مورد کرج هست که خیلی منحصر به فرده. و اون هم اینه که در کنار هر کدوم از این محله ها و شهرک هایی که اسم بردم و معمولا برای با کلاس نشون دادن شهر باید این محله ها را به یک غیر کرجی نشون داد, چسبیده به تک تک اونها یه محله ای کاملا متفاوت قرار گرفته. این محله های متفاوت از همه نظر متفاوت هستند, از نظر خونه ها, امکانات رفاهی, امکانات تفریحی, فرهنگی یه جوری کاملا ضد هم دیگه هستند. و عجیب اینه که این زوج محله ها به هم چسبیده اند.
دوباره از فردیس شروع می کنم.
فردیس و سر آسیاب, منظریه و اهری, شهرک بنفشه اون محله ی کنارش که اسمش یادم نیست,عظیمیه و زور آباد سابق, گوهر دشت ....نمی دنم نزدیک گوهر دشت چی هست فقط می دونم زندان اون بالا هست, جهان شهر و 400 دستگاهع مهر شهر و آق تپه,45 متری و اون شهرک نزدیک مترو که آب درست حسابی هم ندارند. این یه ویژگی مخصوص کرجه. درهمه شهر ها معمولا طبقات اجتماعی این قدر به هم نزدیک نیستند و در شهری به وسعت کرج حداقل 20 دقیقه ای طول می کشد که از بالا شهر به پایین شهر برسی. ولی شما از پشت بوم یه خونه تو چهار بانده ی مهر شهر می تونی آق تپه رو ببینی.
این ها رو گفتم که بگم کرج چقدر برای من دوست داشتنیه. کاشکی زیر گذر اختراع نمی شد.
همین دیگه. حرفی ندارم. اگه فکر می کنید که باید به این مطالب چیزی اضافه کنم کامنت بذراید من اضافه می کنم.